روژینا سلطانیروژینا سلطانی، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

وبلاگ شخصی روژینا سلطانی

جوک های آخر هفته ای

دیگه “سوسک توله” تیکه کلام ملت نشده بود که بلطف سریال اوای باران روی زبان عموم مردم جاری شد…..!!! . امروزتو اتوبوس بچه هه مادرشو اذیت میکرد،مامانش هم برگشت گفت میدمت شکیب ببرتتهاااااهنوز دارم به این روش تربیتی احسنت میگم...!!! اگهنصف این پشتکاری که تو پیگیری سریال آوای باران دارم رو تو درسخوندن داشتم، الان عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف بودم مادر بزرگم عکس سیاوش خیرابی رو روی مجله دیده میگه ببین طفلک اونقدر واسه پیدا کردن باران زحمت کشیده عکسش الان اونجاست. بعد به منم میگه خاک تو سر بی لیاقتت کنن. ﺩﻭﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﻭﺍﺳﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺩﮐﺘﺮﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﭘﺮﺍﯾﺪ! ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ...
10 بهمن 1392

روژینا در دندانپزشکی

دیروز روژینا جون به دندانپزشکی رفت و برخلاف تصور ما براحتی پذیرفت که باید دندونهاش ترمیم بشه و هیچ اعتراضی نکرد . باورم نمیشد روژینا مثل یه ادم بزرگ بشینه کنار خانم دکتر و اجازه بده خانم دکتر دندونهاش رو درست کنه نه اعتراضی کرد و نه گریه. از اینکه اینقدر دخترم بزرگ شده خیلی خوشحالم . بعد از دندونپزشکی هم رفتیم واسش جایزه خریدیم. بچه ها خیلی مواظب باشین تا دندوناتون خراب نشن . کمتر شیرینی و شکلات بخورین و نوشابه رو از زندگیتون  حذف کنین تا مثل روزینا مجبور نشین اینهمه دندونپزشکی برین. ...
9 بهمن 1392

درد دل یک دختر کوچولو

مامانخوبم می دونم خیلی دوستم داری دوستداری من رو خوشگل کنی و به همه نشونم بدی ولیمامانی یه کوچولو فکر کن من قراره یه انسان باشم ! مامانیمن عروسک نیستم که هرطوری لباس تنم کنی آرایشمکنی ، جلو همه برقصونیم ، بغل هرکسی قرارم بدی من روبا خودت آرایشگاه نبر ، تو به من حیا یاد بده ، پوشش داشتنرو یاد بده ، دفاع از خودم رو یاد بده ،کسانی که بی عفتی یادم بدن زیادن ،تو...عروسک شدن واسه دل دیگران رو یادم نده ...خواهش می کنم به من فرصت انتخاب بده ..... ...
5 بهمن 1392

خیلی جالبه امتحان کنید

1 -در صورتیکه حرکت نقطه متحرک را تعقیب کنید تنها یک رنگ را می بینید - بنفش! 2- حالا لحظاتی به علامت + که در وسط دایره قرار دارد خیره شوید . نقطه متحرک را پس از لحظاتی به رنگ سبز خواهید دید. 3- حالا زمان بیشتری را بر روی علامت + تمرکز کنید پس از لحظاتی نقاط بنفش آهسته آهسته ناپدید خواهد شد ...
3 بهمن 1392

پ نه پ

رفتم عطاری یارو میپرسه دارو گیاهی میخواستید؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدم جراحی باز قلب انجام بدم! ماشینو بردم کارواش یارو اومده میگه بشورم؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ ماشینم شنا بلد نیست اوردم از دور ببینه ترسش بریزه استادم بهم میگه چشمات ضعیفه که عینک زدی؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ گذاشتمشون پشت ویترین تا یکی بیاد بخردشون به دوستم میگم من از لبنیات بدم میاد میگه یعنی ماستم نمی خوری؟ پَـ نه پَـ از اونجایی که ماست جزو سبزیجاته می خورم   رفتیم صحرا نشستیم روی علف ها میگه اومدین تفریح؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ گاویم د اریم میچریم! تازه از خواب بیدار شدم بابام می یاد میگه:بیداری؟؟؟! می گم پـَـ نـَـ پـَـ خودمو زدم به بیداری! ر...
2 بهمن 1392